سید سه علامت را برای اختبار بیان کرده است شهوت ودفق و سستی بدن که اگر این سه تا بود در انسان صحیح وسالم حکم می کنیم که غسل واجب است واگر یکی منتفی شد حکم می کنیم که غسل واجب نیست.
بعد در مریض وزن دو علامت است، دو علامت شهوت و سستی نبود اگر یکی بود لم یجب الغسل، که مجتمعا اماره بر وجوب بود، این کلام سید که همان کلام محقق در شرائع است.آقای خویی هم درتنقیح کلام سید را برهانی کرده است.
شهوت هم که ملازمه با فتور دارد، که این دو در زن هم با ملازمه تمام است.
دلیلش روایت مرسله بوده که اما المریض یسترخی .. اینکه در مریض فتور شرط است در روایت صحیحه ابن ابی یعفور و.. زراره نیامده است در بعضی جاهها با ملازمه درست کرده اند.
استاد:
ما نیاز به ملازمه نداریم در مریض حالش بهتر از مرأة است که با روایت ثابت کنیم که دو چیز علامت است شهوت وفتور ، دفق لازم نیست، به این بیان که صحیحه علی بن جعفر اطلاق دارد که اذا جاءالشهوة ودفق و. فتر لخروجه چه در مریض وچه در سالم . صحیحه زراره وابن ابی یعفور .. فرمود که در مریض دفع شرط نیست، در صحیحه علی بن جعفر یشترط سه علامت الا در مریض که دفع کم می شود.
بعضی در زن فتور را هم نگفته اند فقط شهوت کافی است، ولی ما می گوییم که شهوت با فتور ملازمه دارد..
آیا این علامات اماره است؟
بحث مهمی که اینجا هست این است که آیا واقعا شارع مقدس در مقام یک اماره شرعیه ای قرار داده است برای مومنین ومومنات و.. که هر وقت شک دارند به این اماره رجوع کنند مثل حسن ظاهر که شک داری در عدالت ، که شارع حسن ظاهر را اماره عدالت قرار داده است.
یا نه در محل کلام اماره شرعیه ای نداریم، شارع اماره ای را برای تشخیص منی از غیر منی قرار نداده است، در کلام متقدمین صحبت از سه علامت نیست، که اگر ماء دافق شد فمنی .. اما اینکه سه علامت شد وحکم دائر مدار این سه علامت شد در کلمات متقدمین نیست ودر متاخرین هم خیلی محل اختلاف است صاحب جواهر هفت قول نقل کرده است الان بیش از ده قول می شود پیدا کرد. بعضی از علما اصلا این سه را نیاوده اند اماره برای منی بودن بوی آن را آورده اند و.. بعضی با رنگ آوردنده اند. مساله به این صافی که در تنقیح آورده است نیست.
هر یک از این علامت وجودش علامت منی بودن است، اگر شهوت بود وشک کردی که بقیه هست یا نه ؟ همین کافی است برای حکم به منی کردن. ولی عدم یکی بود یقین داری که مثلا دفق نبود اماره عدم منی بودن است.
استاد
در ذهن ما این است که آنچه که در روایات آمده است اماره شرعی نیست، که وجودشان دلیل بر ثبوت وعدمشان دلیل بر نفی باشد، اینکه درصحیحه علی بن جعفر سه علامت آمده، برای این است که وقتی که این سه بود یقین داریم که منی است، زیرا منی یکی از موضوعات شرعیه است باید احراز کنیم، از هر طریقی احراز شد ...بعضی رنگ را گفته اند بعضی بو را ...واین یعنی اینکه روایات را تعبد ندیده اند. وفتوایشان را خلاف روایت ندیده اند، شاید این سه علامت از باب علم آور بودنشان است.
ثانیا این سه علامت در روایات منضبط نیست، در صحیحه علی بن جعفر در صدرش سه تا می گوید ولی در ذیلش دو تا را می آورد، در صحیحه علی بن یعفور .. حضرت فقط رفته اند سرغ دفق که اگر هست منی والا نیست از فتور وشهوت چیزی نمی فرمایند.
سید: اصل الجماع یوجب الغسل
نسبت به اصل مساله دلیل تمام است اولا آیه شریفه ان کتم جنبا . او لامستم النساء که قدر متیقن آن جماع است، دخول ..
روایات هم که متضافره است که کثیره است که حضرت فرموده است که رجل اذا جامع غسل واجب می شود .. مجرد مقاربت ..
وسائل الشیعة ؛ ج2 ؛ ص182
1875- 1-[1] مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ مَتَى یَجِبُ الْغُسْلُ عَلَى الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ فَقَالَ إِذَا أَدْخَلَهُ فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ وَ الْمَهْرُ وَ الرَّجْم[2]
اشکال: روایات معارضه
این روایات معارض دارد که می گوید که انما الغسل من الماء الاکبر که حصر است، مفهومش این است که اگر آب اکبر نباشد غسل واجب نیست.
جواب: اولا حصر«انما الغسل من الماء الاکبر» اضافی است می خواهد بقیه آبها را نفی کند، شاهدش هم در روایت زیر است.
وسائل الشیعة ؛ ج1 ؛ ص277
728- 4-[3] وَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لَا نَرَى فِی الْمَذْیِ وُضُوءاً وَ لَا غَسْلًا مَا أَصَابَ الثَّوْبَ مِنْهُ إِلَّا فِی الْمَاءِ الْأَکْبَرِ.
این روایت موید این است که مراد در مقابل ماء اصغر است..
ثانیا افرض که دلالت داشته باشد ومفهوم داشته باشد، مفهومش مطلق است سواء جماع محقق باشد ام لا ؟ این روایت می گوید که الا الجماع، یعنی این روایت جماع، مفهوم مطلق آن روایت را تخصیص می زند.
وسائل الشیعة ؛ ج2 ؛ ص183
1878- 4-[4] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یُصِیبُ الْمَرْأَةَ فَلَا یُنْزِلُ أَ عَلَیْهِ غُسْلٌ قَالَ کَانَ عَلِیٌّ ع یَقُولُ إِذَا مَسَّ الْخِتَانُ الْخِتَانَ فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ...
مقدار دخول
سید وارد خصوصیات مساله شده است که به چه مقدار..
کسی که مقطوع نیست بمقدار حشفه وکسی که مقطوع است به مقدار ..
این کلام سید آیا نیاز به دلیل دارد یا همان روایاتی که می گوید ادخله کافی است..
بعضی گفته اند که نیاز به دلیل خاص دارد، اذا ادخله واودجه و.. کافی نیست چون دلالت ندارد به مقدار غیبوبه الحشفه.. یک احتمال دارد که مجرد دخول است به کمتر از غیبوبة الحشفه..
[1] ( 9)- الکافی 3- 46- 1، و رواه الشیخ فی التهذیب 1- 118- 310. و الاستبصار 1- 108- 358، و أورد مثله فی الحدیث 9 من الباب 54 من أبواب المهور.
[2] شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة - قم، چاپ: اول، 1409 ق.
[3] ( 6)- الکافی 3- 54- 6، و یأتی فی الحدیث 1 من الباب 4 و الحدیث 6 من الباب 7 من أبواب الجنابة.
[4] ( 7)- الفقیه 1- 84- 184.