بقی کلمتان
یک«شبهه استدلال» وسائل الشیعة ؛ ج2 ؛ ص343
2316- 4-مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ دَاوُدَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ التَّعْوِیذِ یُعَلَّقُ عَلَى الْحَائِضِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ قَالَ تَقْرَؤُهُ وَ تَکْتُبُهُ وَ لَا تَمَسُّهُ.
اینکه در روایت درباره تعویذ، امام فرمودند که بخوان، ولی مس نکن. وحائض باجنب فرق ندارد. شبههی این استدلال است این است که معلوم نیست در تعویذات، آیه قرآن بوده باشد، شاید دعا بوده ویا فوقش اسم الله در آن بوده، که فرموده لایمسه. لذا استدلال تمام نیست.
جواب: تعویذات، مختلف است اگر نگوییم که اکثر تعویذات مشتمل بر آیات است، قطعا شایع بوده، وحضرت هم استفسار نکرده اند. وترک استفسار جایی را می گیرد که همه این تعویذات آیه قرآن باشد .
دو«عدم اشکال مس دراهم» در بعضی از روایات است که مس آیاتی که بر روی دراهم نوشته شده، عیبی ندارد، لذا شهید در ذکری این را مستثنی کرده است که مس قرآن حرام است الا آیاتی که بر دراهم منقوش است. شاید هم قدما هم مخالف نبوده اند.
وسائل الشیعة ؛ ج2 ؛ ص215
1963- 4-قَالَ الْمُحَقِّقُ وَ فِی کِتَابِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الْجُنُبِ یَمَسُ الدَّرَاهِمَ وَ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ وَ اسْمُ رَسُولِهِ- قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ رُبَّمَا فَعَلْتُ ذَلِکَ.
سند شیخ طوسی به کتاب حسن بن محبوب، توثیق دارد، چون در اجازات نقل شده است.که کثیرا اجلا وعلمایند.
اضف اینکه کتاب حسن بن محبوب از کتب مشهوره آن زمان بوده اند نیاز به سند ندارند. آقای خویی، درباره خالد بن جریر، و ابی الربیع شامی، فرموده است که ضعیفند، ولی مقرر نوشته است که عدول کرده است، چون از رجال علی بن ابراهیم است توثیق دارد.
استاد: ایشان از ثقات است کثرت ورایت دارد 100 وروایت از اجلا دارد مثل حسن بن محبوب در طریق روایات ایشان قرار گرفته است ودر مشیخه است. لذا لاباس به.
وسائل الشیعة ؛ ج2 ؛ ص214
1962- 3- جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ الْمُحَقِّقُ فِی الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ کِتَابِ جَامِعِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ یَمَسُّ الرَّجُلُ الدِّرْهَمَ الْأَبْیَضَ وَ هُوَ جُنُبٌ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُوتَى بِالدِّرْهَمِ فَآخُذُهُ وَ إِنِّی لَجُنُبٌ.
کلمه «نقلا» مشکلی ندارد، ولی بین بزنطی و محمد بن مسلم، سقطی رخ داده است، بزنطی نمی تواند از محمد بن مسلم بدون واسطه روایت بگوید.
این روایات منافاتی هم ندارد این روایت م یگوید که مصحف را مس نکند واین خصوص آیاتی است که روی درهم است که نسبت عام وخاص است بعضی ها مثل شهید در ذکری استثناء کرده اند آیاتی را که بر روی درهم است. بعضی گفته اند که نیاز به روایت هم نداریم بحکم لاحرج مس آیاتی که در دراهم است عیبی ندارد. اگر حرام باشد مردم با آنها سروکار داشته اند و روی دراهم آن سلاطین آیات قرآن را می نوشته اند. خصوصا که کسانی که اهل عیبجویی اند عیب را بزرگ نمایی می کننند
ولکن روایت-سوم از جامع بزنطی که ذیلش عیبجویی را داشت.- شبهه اعراض دارد، و همانطور که حکیم فرموده است مضافا که بین بزنطی و محمد بن مسلم سقط است چه کسی هم باشد معلوم نیست لایرون ویا یرسلون الا عن ثقه .. خیلی صاف نیست، چون بعید است که خیلی ثقه پیدا کنند، واز آ«ها نقل کنند. واینکه تمسک کرده اند به قاعده لاحرج، گفیم که این فاعده نسبت به محدث به حدث اصغر لاباس به، بگوییم که فعلشان حرام است سخت است، ودر حدث اکبر گفتنی نیست.
انه لقرآن کریم.. مطهرون تمام است.
قال السید
و کذا مس اسم الله تعالى و سائر أسمائه و صفاته المختصة..
در این مساله هم ادعای اجماع شده است، المراسم، و غنیه والشیخ طوسی نقلا عنهم قائلون بانه حرام.
اما من جهت الادله: آیه لایمسه الا المطهرون، محل کلام را شامل، نمی شود، لقائل ان یقال که این لایمسه. بخاطر عظمت القرآن است واین عظمت در اسم الله هم هست. فانه یقال: این هم گفتنی نیست زیرا ملاکات دست ما نیست.
اما روایات: صاحب وسائل باب حکم لمس الجنب شیئا علیه اسم الله. باب تحریم نگفته است گیر داشته است.
وسائل الشیعة ؛ ج2 ؛ ص214
1960- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا یَمَسَّ الْجُنُبُ دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً عَلَیْهِ اسْمُ اللَّهِ الْحَدِیثَ.
این ظاهر در حرمت است، لایمس چه نفی باشد وچه نهی باشد. چون خبر در مقام انشاست.
در مقابل نص در جواز است.
وسائل الشیعة ؛ ج2 ؛ ص214
1961- 2-وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ-ابی الخطاب- وَ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ-فتحی نیست- عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُنُبِ وَ الطَّامِثِ یَمَسَّانِ بِأَیْدِیهِمَا الدَّرَاهِمَ الْبِیضَ قَالَ لَا بَأْسَ.
تقریب استدلال این است که دراهم مشتمل بر اسم الله بوده است، بعضی آیه قرآن هم داشته است.
وسائل الشیعة ؛ ج2 ؛ ص215
1963- 4- قَالَ الْمُحَقِّقُ وَ فِی کِتَابِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الْجُنُبِ یَمَسُّ الدَّرَاهِمَ وَ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ وَ اسْمُ رَسُولِهِ- قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ رُبَّمَا فَعَلْتُ ذَلِکَ.
این اسم الله هم دارد لذا دلالتش بهتر است که این دو طائفه از روایات تعارض می کنند.
ابتداءا به ذهن می زند که موثقه عمارظاهر در حرمت است، لایمس.. ولی این سه روایت نص در جواز است که لاباس است به قرینه نص رفع ید می کنیم، ولایمس را حمل بر کراهت می کنیم.
لکن در تنقیح فرموده است که این جمع محمولی است وقتی نوبت به محمولی می رسد که جمع موضوعی نباشد.
دو نوع حمل: در اصول دو صورت حمل مطرح شده، مثلا -اکرم العلماء، ولاتکرم الفساق العلماء، اول اینکه تصرف در محمول «لاتکرم» کنیم، یعنی اکرام همه واجب است ولی اکرام فساق من العلماء مرجوح است. دوم اینکه تصرف در موضوع کنیم، می شود اکرم العلماء الا الفساق، یعنی از اکرام فساق نهی شده است. وحمل موضوعی مقدم است. چون موضوع در رتبه قبل است.
روایت می گوید که درهم مطلق است که چه اسم الله باشد چه نه.. آن دیگری می گوید لمس اسما جائز.