آنچه در باب صوم مانع است، تعمد بقای بر جنابت است، نه اینکه اصل صوم یتوقف بر عدم الجنابة، داشته باشد، صحت صلاة وطواف فریضه، توقف بر عدم جنابت دارد، ولی صوم رمضان و.. توقف بر عدم جنابت ندارد، بلکه توقف دارد بر عدم تعمد جنابت وعدم نسیان جنابت. زیرا جاهل به جنابت، اگر چند روز، روزه گرفت و نماز خواند، می گوییم روزه اش صحیح است، چون مانع داشته، ولی نمازهایش را باید قضا کند، چون در صلاه طهارت شرط است.
از نظر اقوال: متسالم علیه است. از قدما کسی مخالف نیست، سید مرتضی وشیخ طوسی ادعای اجماع می کرده اند ونسبت به صدوق داده اند که مخالف است اولا ثابت نیست ثابت هم باشد مضر نیست.
دلیل بر عدم اشتراط آیه قرآن بود که گذشت.
دلیل بر اشتراط:
روایات متواتره در باب قضای متعمد جنابت در باب کفاره ونسیان، از این روایات انسان که قطعا بعضی از امام صادر شده، علم پیدا می کند به سنت قطعیه، که تعمد جنابت ونسیان جنابت از مفطرات است.
یک«معتبره ابی بصیر» که سندا مشکلی ندارد: وسائل الشیعة ؛ ج10 ؛ ص63
12837- 2- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رَجُلٍ أَجْنَبَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِاللَّیْلِ ثُمَّ تَرَکَ الْغُسْلَ مُتَعَمِّداً حَتَّى أَصْبَحَ قَالَ یُعْتِقُ رَقَبَةً أَوْ یَصُومُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ یُطْعِمُ سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَ وَ قَالَ إِنَّهُ حَقِیقٌ أَنْ لَا أَرَاهُ یُدْرِکُهُ أَبَداً. وروایت بعدی که تصریح بیشتری هم دارد.
دو: وسائل الشیعة ؛ ج10 ؛ ص65
12841- 1-مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَیْمُونٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یُجْنِبُ بِاللَّیْلِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ- فَنَسِیَ أَنْ یَغْتَسِلَ حَتَّى تَمْضِیَ بِذَلِکَ جُمْعَةٌ أَوْ یَخْرُجَ شَهْرُ رَمَضَانَ- قَالَ عَلَیْهِ قَضَاءُ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ.
روایات دلالت دارد بر بطلان تواتر اجمالی دارد اگر نگوییم که تواتر معنوی دارد، به الفاظ مختلفه که از همه آنها می فهمیم که روزه با تعمد جنابت باطل است.
روایات متعارض
صاحب مدارک: روایاتی داریم که معارض است، که باید دید که اولا صلاحیت معارضه را دارند؟ وثانیا حکم بعد از معارضه چیست؟
وسائل الشیعة ؛ ج10 ؛ ص59
12828- 8-وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَجْنَبَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِاللَّیْلِ ثُمَّ نَامَ حَتَّى أَصْبَحَ قَالَ لَا بَأْسَ.
وسائل الشیعة ؛ ج10 ؛ ص57
12823- 3-وَ فِی الْمُقْنِعِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَجْنَبَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ أَوَّلِ اللَّیْلِ وَ أَخَّرَ الْغُسْلَ حَتَّى یَطْلُعَ الْفَجْرُ فَقَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُجَامِعُ نِسَاءَهُ مِنْ أَوَّلِ اللَّیْلِ ثُمَّ یُؤَخِّرُ الْغُسْلَ حَتَّى یَطْلُعَ الْفَجْرُ وَ لَا أَقُولُ: کَمَا تَقُولُ هَؤُلَاءِ الْأَقْشَابُ یَقْضِی یَوْماً مَکَانَهُ.
وسائل الشیعة ؛ ج10 ؛ ص58
12824- 4- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَجْنَبَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ فَأَخَّرَ الْغُسْلَ حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ قَالَ یُتِمُّ صَوْمَهُ وَ لَا قَضَاءَ عَلَیْهِ.
وسائل الشیعة ؛ ج10 ؛ ص64
12840- 5- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَبِیبٍ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُصَلِّی صَلَاةَ اللَّیْلِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ- ثُمَّ یُجْنِبُ ثُمَّ یُؤَخِّرُ الْغُسْلَ مُتَعَمِّداً حَتَّى یَطْلُعَ الْفَجْرُ.
روایات زیاد، و ظهورشان هم تمام است.
استاد:
این روایات صلاحیت معارضه را ندارند، چون روایاتی که کلمه تعمُّد را ندارد می گوید که جنب شده است بعد از طلوع فجر بیدار شده است معارض نیست، چون تعمد بر جنابت مبطل است به اینکه بیدار باشد وعمدا غسل نکند، ویا لااقلش وقتی که خوابیده است یقین داشته است که از خواب بیدار نمی شود ویا خواب اول را رفته است بیدار شده است بی مبالاتی کرده است ودوباره خوابیده است، اینها متعمد است ولی اگر کسی به امید بیداری خوابید کسی نمی گوید که باطل است این تعارض ندارد. لذا این ها مطلقند وروایات قضا کند، اینها را تقیید می زند.
اما مهم روایاتی است که فعل متعمدا پیامبر صلی الله را بیان می کرد.
اشکالات تنقیح:
حدیث مقنع، سه اشکال دارد، لذا حجت نیست. اولا اینکه لایق پیامبر نیست، نماز شب که بر او واجب بود، نمی شود وگفتنی نیست که از اول شروع کرده است و..نماز شب نخوانده است که نماز شب هم از نصف شب است، وبا تیمم هم که معنی ندارد که بگوییم که نماز شب خوانده است چون واجد الماء بوده است.
استاد این درست نیست، بحثی است در نماز شب که وقتش از کی شروع می شود مقتضای بعضی روایات: همین که شب شد مستحب است، ولی نصف شب افضل است ثلث اخیر افضل در افضل است، در بعضی روایات: مسافر می تواند اول شب بخواند. شاید لعل اول لیل که در اینجا آمده است اول لیل عرفی است که نماز شب را خوانده اند وبعد.. وهمین لعل برای جواب کافی است.کما در روایت آخری هست که یصلی ثم ..برای مسافر وکسانی که نماز شب برایشان سخت است می توانند اول شب بخوانند.ولو انتصافی شویم به مجرد یک جهتی تبدیل می شود به عموم می شود . سخت است که آخر شب غسل کند. اول نمازبخواند..
اشکال دوم: این عمل مرجوح است، علی الخصوص که کان-دال بر استمرار- دارد، لااقلش سازگاری با مقام پیامبر ندارد.
جواب: این هم جوابش واضح است، سلمنا که جنب ماندن مرجوح است، راه حل داردبا وضوء رفع مرجوحیت می کرده است.
اشکال سوم: اینها با مقام پیامبر نمی سازد، یجامع نسائه.. اینطور فعلها نمی سازد، یک عالمی این کارها را بکند از عدالت ساقط می شود چه برسد بر پیامبر. لذا باید علمش را به اهلش برگردانیم.
استاد: در ذهن ما این است که چون امر مهمی است، مساله اجناب نفس وتخلیه انسان است وسلامت جامعه و.. عیبی ندارد برای اینکه دیگران سخت گیری نکنند،
روایت پنجم، یک اشکال دارد، جون دارد که یصلی صلاه اللیل ثم.. و مدت جنابت هم کم است.
اما الحکم حین التعارض
تنقیح: ابتدا باید خذ بما اشتهر بین اصحابک را مقدم داشت، هرکدام مشهورند، واین روایات مشهورند.
استاد: این کلام متینی است، ولکن خلاف مبنایش است چون مبنای ایشان این است که روایتی که خلاف سنت قطعیه است از اول حجت نیست، کما قال فی کتاب الصوم، اطرح ما خالف السنة، لذا این علی المبنی می شود. ویا روایات مخالفه شاذ است وروایات شرطیت مشهور است.
اگر کسی گفت که این طرف هم روایات زیادی دارد، ونادر نیست نوبت به مرجح بعدی می رسد، ماوافق الکتاب ندارد که آیه دلالت نداشت گفتیم .. می رسد ما خالف العامه.