قال السید(ج1،ص284)
فصل فیما یتوقف على الغسل من الجنابة و هی أمور: الأول الصلاة واجبة أو مستحبة أداء و قضاء، لها و لأجزائها المنسیة و صلاة الاحتیاط بل و کذا سجدتا السهو على الأحوط نعم لا یجب فی صلاة الأموات و لا فی سجدة الشکر و التلاوة.
اطلاق آیه قرآن«اذا قمتم الی الصلاة..»به قائم الی الصلاه فرموده اند که غسل کن، ولاجزاء المنسیه، تشهد وسجده، فراموش شده که بعد از نماز باید قضا کند، طهارت شرط است.
دفع توهم
لایقال: در روایات آمده است عنوان قضا آمده(یقضی)، وقضا هم به امر جدید است، پس بنابراین اینها جزء نماز نیست. لذا دلیلی بر شرطیت طهارت در اینها نداریم. چون اینها امر صلاتی ندارند.
فانه یقال: که قضای در اصطلاح روایات به معنای قضای فقهی نیست که خارج الوقت باشد، که نیاز به امر جدید باشد، بلکه به معنای تدارک عمل است، در اجزای منسیه جایشان عوض شده، والا این تشهد همانی است که مال نماز بوده است، لذا معنای لغوی مراد است. همان دلیل «..ان کنتم جنبا فاطهروا» می گوید که این تشهد طهارت می خواهد. تنقیح: اجزاء حکم کل را دارند.
اگر هم کسی بگوید نماز تمام شد، چون نماز اوله التکبیر وآخره التسبیح، لذا باید امر جدید باشد، باز ادعای ما این است که ظاهرامر جدید«یقضی» این است که همان طور که آن را می آوردی اینجا هم بیاور. لذا دلیلی برای اینکه بگوییم تشهد به امر جدید است، نداریم، شرط اجزاء المنسیه، طهارت از حدث اکبر است، سواء اینکه بگوییم امرش جدید نیست کما هو الظاهر که جایش عوض شده است ویا اینکه یقضی امر جدید باشد.
صلاه الاحتیاط
شرط صلاه الاحتیاط هم طهارت است، و این واضح است، زیرا در روایات هست که صلاه الاحتیاط صلاةٌ، اگر که نقص نماز را جبران می کند و الا نفلٌ.
بل وکذا سجدة السهو علی الاحوط
شکی نیست که سجدتی السهو جزء نماز نیست، اما منشأ شبهه سید، بعضی روایات است، نه جزئیت وعدم جزئیت.
وسائل الشیعة ؛ ج8 ؛ ص208
10440- 3-وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ: سَجْدَتَا السَّهْوِ بَعْدَ التَّسْلِیمِ وَ قَبْلَ الْکَلَامِ.
استاد: به ذهن می زند که این روایت می خواهد سجد سهو را به نماز ملحق کند. پس شرائط نماز را هم باید داشته باشد. وشاید منشاش فتوای جماعتی بوده است که در سجدتی السهو طهارت لازم است.
نکته: اینکه فرموده«بعد ازسلام وقبل از کلام» مستحبی است والا در بعضی روایات داریم که می شود سجده سهو را تاخیر انداخت.
نیازی به استحباب نداریم ولو درست است، افرض که واجب است، ولی این دلیل نمی شود که طهارت هم شرط است، فوقش این روایت می فرماید که امر به سجده سهو فوری است.
سید: صلاة الاموات
نعم لایجب فی صلاه الاموات ولا فی سجدة الشکر والتلاوة. به سه بیان واجب نیست
بیان اول: اطلاقات صلاه اموات، چون صلاه صوری است حقیقی نیست، انما هی دعاء لیس بصلاه..سجدة الشکر اطلاق دارد ..ولو در آن مساله اصولی که دوران امر است بین اقل واکثر که سوره دارد ام لا می گویند که اینجا اطلاقات نداریم، ولی اینجا اطلاق داریم.
بیان دوم: اگر گفتند که اطلاقات از این حیث در مقام بیان نیست، راه دوم: در بعضی از روایات این افعال تنصیص شده است که این عمل طهارت لازم ندارد. از جمله صلاه الاموات.
وسائل الشیعة ؛ ج3 ؛ ص89
3098- 2-وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْجِنَازَةِ أُصَلِّی[1] عَلَیْهَا عَلَى غَیْرِ وُضُوءٍ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّمَا هُوَ تَکْبِیرٌ وَ تَسْبِیحٌ وَ تَحْمِیدٌ وَ تَهْلِیلٌ الْحَدِیثَ.
ابن فضال: فتحی است.
راه سوم: اصل عملی است که اگر شک کردیم که طهارت شرط است ویا نه اصل عملی داریم که واجب نیست. رفع مالایعلمون می گوید که طهارت شرط نیست. چه واجب وچه مستحب.
نقد کلام تنقیح:
تنقیح: در مستحبات جای اصل عملی نیست، چون برائت مختص به الزامیات است. این کلام یا سبق لسان شده، ویا مقرِّر اضافه کرده است، چون خود ایشان در تنبیهات برائت بحثی را دارند که آیا برائت در مستحبات جا دارد یا نه؟ تفصیل داده بین مستحبات نفسی ومستحبات شرطی. در نفسی جای رفع مالایعلمون نیست، چون کلفتی ندارد، ولی در مستحبات شرطی یک چیز-مثلا سجده شکر- مستحب است شک داریم که مشروط به این خصوصیت-طهارت- است ام لا؟ جای برائت است چون برگشتش به الزام وکلفت است، کلما فیه الکلفة یجری فیه البرائة.
قال السید(ج1،ص284)
الثانی الطواف الواجب دون المندوب لکن یحرم على الجنب دخول مسجد الحرام فتظهر الثمرة فیما لو دخله سهوا و طاف فإن طوافه محکوم بالصحة نعم یشترط فی صلاة الطواف الغسل و لو کان الطواف مندوبا.
طواف یا واجب است ویا مستحب، طواف واجب، یا بالاصاله است، مثل طوافی که برای حج است، یا بالعرض است، مثل کسی نذر کرده است. طواف مستحب طوافی که بلااحرام است.
سید: طواف واجب، مشروط به عدم جنابت است، طواف از جنب باطل است، ولی مستحب مشروط به عدم جنابت نیست، از جنب صحیح است، همانطور که با حدث اصغر صحیح است.
دفع اشکال:
ازطرفی طواف مستحب، برای جنب صحیح است، و از طرفی جنب نمی تواند وارد مسجد الحرام شود، حتی عبور، طواف مستحب صحیح است یعنی چه؟ گفته است تظهر الثمره در جایی که جنب از روی غفلت، ویا اجبار، ویا درحال نوم جنب شد و.. وارد مسجد الحرام شده است، ویا در را بسته اند کسی نمی تواند خارج شود.
مقتضای اطلاقات اولیه این است که طواف مشروط به طهارت نیست،«لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیق» اطلاق دارد که چه با طهارت وچه بدون طهارت، ولکن نص خاص داریم که در طواف فریضه طهارت شرط است.
وسائل الشیعة ؛ ج13 ؛ ص374
17994- 3-مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِیضَةِ وَ هُوَ عَلَى غَیْرِ طَهُورٍ- قَالَ یَتَوَضَّأُ وَ یُعِیدُ طَوَافَهُ وَ إِنْ کَانَ تَطَوُّعاً تَوَضَّأَ وَ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ.
اما طواف مندوب: در اینکه طهارت از حدث اصغر شرط نیست، منصوص است، وشکی در آن نیست.
وسائل الشیعة ؛ ج13 ؛ ص374
17994- 3- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِیضَةِ وَ هُوَ عَلَى غَیْرِ طَهُورٍ- قَالَ یَتَوَضَّأُ وَ یُعِیدُ طَوَافَهُ وَ إِنْ کَانَ تَطَوُّعاً تَوَضَّأَ وَ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ.
مرحله سوم: آیا حدث اکبر مثل اصغر است، که مانع نیست؟
روایت مطلقه: وسائل الشیعة ؛ ج13 ؛ ص375
17995- 4-وَ عَنْهُ عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَیْتِ وَ هُوَ جُنُبٌ فَذَکَرَ وَ هُوَ فِی الطَّوَافِ قَالَ یَقْطَعُ الطَّوَافَ وَ لَا یَعْتَدُّ بِشَیْءٍ مِمَّا طَافَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَافَ ثُمَّ ذَکَرَ أَنَّهُ عَلَى غَیْرِ وُضُوءٍ قَالَ یَقْطَعُ طَوَافَهُ وَ لَا یَعْتَدُّ بِهِ.
این روایت مطلق است، می گوید که حدث اکبر مانع از هر طوافی است واجب باشد یا مستحب. اینکه تنقیح فرموده است که این روایت طواف واجب را می گوید درست نیست.
روایات خاصه: وسائل الشیعة ؛ ج13 ؛ ص374
17994- 3- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِیضَةِ وَ هُوَ عَلَى غَیْرِ طَهُورٍ- قَالَ یَتَوَضَّأُ وَ یُعِیدُ طَوَافَهُ وَ إِنْ کَانَ تَطَوُّعاً تَوَضَّأَ وَ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ.
تمام کلام در استظهار از این روایات خاصه است. حدث اصغر را سوال کرده است فرمود عیبی ندارد، آیا از این بدون وضوء می شود القای خصوصیت کرد؟
تنقیح: در طواف طهارت از حدث اکبر واصغر شرط است، واین روایت شامل هر دو می شود واینکه فقط وضوء را گفته است از باب غلبه است، چون طواف بدون غسل خیلی نادر است، چون دخول جنب در مسجد الحرام حرام است، مگر از روی غفلت و اجبار و نسیان این هم نادر است. لذا نفرموده است که یتوضا او یغتسل.پس در مستحب طهارت شرط نیست.
استاد: ظاهر این خطاب ولو در کلام امام یتوضأ است، یعنی تحصیل طهارت کند. اگر محدث به اصغر است وضوء والا غسل.
[1] ( 2)- فی الفقیه- یصلى( هامش المخطوط).