تنقیح: در مقطوع الحشفه به مجرد دخول غسل را واجب دانسته(البته ایشان در فتوی احتیاط کرده) ومشهور: به مقدار حشفه باید باشد، مبتنی بر این است که از صحیحه ابن بزیع که «التقاء ختانین..» داشت، تقدیر استفاده شود یا موضوعیت؟

اگر تقدیر باشد در مقطوع هم به  اندازه حشفه باید باشد-طریقیت دارد-و اگر می خواهد موضوع وجوب غسل را بیان کند، دخول حشفه لابشرط است-موضوعیت دارد.

کلام محقق همدانی مثل مشهور

ظاهر این حدیث بیان اندازه است، وطریقیت دارد، مثل اذا خفی الجدران..چه جدران باشد چه نباشد، وموضوعیت نیاز به قرینه دارد، چون خلاف ظاهر است.

تنقیح: قیاس اینجا به جدران، قیاس مع الفارق است، خفی الجدران در مقام اندازه است ومشخص است. مقدار مسافت را بیان می کند، اما اینجا در مقام بیان موضوع است، کسی ادعای کند این هم در مقام بیان است دون اثباته خرط قتاه.

استاد: در ذهن ما این است که بعید نیست که اینجا هم مقام تقدیر باشد، چیزی را که دارای اندازه است ودر بیانی مقدار او را بیان می کند ظاهرش بیان اندازه است اینکه غیبوبت حشفه خصوصیت داشته باشد برای وجوب غسل، از ذهن دور است. گرچه واضح نیست، ولی ظهور مبهمی در اندازه دارد، اینکه مشهور از این صحیحه قدر فهمیده اند هم موید این کلام ماست.

درمردد هم باید به اقل وارد شد که صحیحه ابن بزیع است که اقل آن غیبوبه الحشفه است، ونسبت به اکثر که مقطوع الحشفه باشد ونمی تواند تخصیص بزند، مسمی.

سید: لافرق بین القبل والدبر

اینکه موجب غسل می شود لافرق بین القبل والدبر..قبل که قدر متیقن است.

اما فی البر

سید مرتضی: اجماع مسلمین است، شصت سال است که می بینم که علما به عموم فتوی می دهند، واینکه بعضی گفته اند نه لا یلتفت..

کلام شیخ در استبصار موهم این است که اطلاق را قبول ندارد روایت مرسله ای را آورده است که وطی در دبر موجب غسل نمی شود.

بعضی فرموده اند کلام شیخ در استبصار کاشف از نظرش نیست، چون نبای شیخ در استبصار جمع بین روایات بوده است، در مقام نظر نبوده است.

استاد: این کلام بعید است، اگر شیخ توجیه بین روایات می کرد می گفتیم که در مقام توجیه است ولی از اینکه روایت را رد می کند، ومی گوید سند ندارد، به ذهن می زند که می خواهد فتوی بدهد، خصوصا که از نهایه اش هم ظاهر می شود که این قسم را موجب غسل نمی داند.

اما الروایات

الطائفه العامه از آیات اطلاق دارند فرقی بین دبر وقبل ندارد، لامستم النساء غسل دارد لمس نساء، مطلق اللمس نیست، به مناسبت حکم وموضوع همان لمس خاص است، لمس مقاربتی است، اعم از اینکه قُبُلا باشد او دُبُرا..این استدلال دو مناقشه دارد.

اشکال یکم: صحیحه ابی مریم، که حضرت لامستم النساء را معنی می کند.

وسائل الشیعة ؛ ج‏1 ؛ ص271

707- 4-وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع مَا تَقُولُ فِی الرَّجُلِ یَتَوَضَّأُ ثُمَّ یَدْعُو جَارِیَتَهُ فَتَأْخُذُ بِیَدِهِ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى الْمَسْجِدِ فَإِنَّ مَنْ عِنْدَنَا یَزْعُمُونَ‏ أَنَّهَا الْمُلَامَسَةُ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا بِذَلِکَ بَأْسٌ وَ رُبَّمَا فَعَلْتُهُ وَ مَا یُعْنَى بِهَذَا أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ إِلَّا الْمُوَاقَعَةُ فِی الْفَرْجِ.

خصوص مواقعه فی القبل می شود.

جواب : فرج اطلاق دارد هم در لغت وهم در اصطلاح روایات و قرآن .. لفروجهم.. هردو را شامل می شود، هم از مرد را هم از زن را می گیرد.

اگر هم شک کردید لامستم النساء بحال خودش باقی است، چون روایات مخصص منفصل است

اشکال دوم: مهم لامستم النساء اطلاق ندارد، چون ظهور استعمالی آن که مراد نیست، ظهور استعمالی همانی است که آنها گویند که یزعمون باشد، این کنایه است از آن موضوع واقعی، تعبیر زیبایی است کنایه از آن عمل، بجای اینکه آن عمل را بفرماید با کنایه فرموده است، لذا نمی دانیم که معنی مکنی عنه آن چیست؟شاید آن مراد جدی خصوص مباشرت در قبل است، چون لفظ که ندارد، مثل صحیحه محمدبن مسلم..

وسائل الشیعة ؛ ج‏2 ؛ ص182

1875- 1- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ مَتَى‏ یَجِبُ‏ الْغُسْلُ‏ عَلَى الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ فَقَالَ إِذَا أَدْخَلَهُ فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ وَ الْمَهْرُ وَ الرَّجْم‏، این اطلاق دارد ولی بعضی روایات ختان دارد که نمی گیرد.

ختان مرد واضح است، مراد حشفه است که در روایت هم آمده است، اما ختان زن،  صاحب جواهر فرموده است که در زن یک مخرج الحیض والولاده است که همان موضع المقاربت است، ویک مجرای بول است..

معنایش این نیست که ختان در خنان برود که این امکان پذیر نیست، چون فوق است، ملاقات کنند یعنی محازی باهم شوند.

گرچه روایات اذا التقی .. شامل این نمی شود ولی بعضی روایات هست که ادخله دارد ویا روایت بزنطی اولجه دارد و.. دخول در قبل او الدبر را این قسم از روایات شامل می شود هم مرد را هم زن را .

لایقال کسی نگوید که ادخله واولجه ..شامل این قسم نمی شود، چون این قسم فرد نادر است ومطلق شامل فرد نادر نمی شود، دبر متعارف نیست، وادله شاملش نمی شود.

فانه یقال که نه مطلق درست است که این فرد نادر است، وطی در دبر ، ولی نادری نیست که غیر متعارف باشد، از ائمه سوال کرده اند وجواب داده اند.

وسائل الشیعة ؛ ج‏2 ؛ ص200

1921- 1-مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ سُوقَةَ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَأْتِی أَهْلَهُ مِنْ خَلْفِهَا قَالَ هُوَ أَحَدُ الْمَأْتَیَیْنِ فِیهِ الْغُسْلُ.

عمن اخبره.. دارد مرسله است.. فی الغسل دارد.

این هم ظهور ندارد که در دبر باشد، من خلفها یاتی فی قبلها را هم شامل می شود، وحضرت هم سوال نکرده است که فی القبل او الدبر..تنقیح

این حمل بعید است اولا این که جای سوال ندارد، بیشتر به ذهن می زند که در دبر است ، ثانیا فرموده است که هو احد الماتیین که دوتا داریم در هردو غسل است، غیر دبر وقبل مورد دیگری ندارد.این حمل بعید است جدا که این روایت مرسله است فقط.