منشا دو قول در محل کلام

صاحب جواهر قائل به جواز الاقتدا شده بود. وعده ای هم گفته بودند که لایجوز، منشا قول به جواز این است که ما صحت جماعت را مشروط به صحت نماز امام واقعا نکنیم، بگوییم که موضوع صحت اقتدا وجماعت صحت نماز امام است ولو ظاهرا او اعتقادا، مهم این است که صحت واقعیه شرط نباشد، وعلم هم به خلاف نداشته باشد، همین کافی است که حکم کنیم به صحت نماز این شخص.

صاحب جواهر دو بیان آورده بود بیان یکم: اجماع که گذشت، بیان دوم: روایاتی که در باب جماعت است بعد از نماز فهمیده است که این شرائط صحت نماز را واقعا نداشت«امام جماعت فاسق، یهودی ،و..بوده» امام فرمود: نماز صحیح است، از این روایات کشف می کنیم که شرط صحت اقتدا، صحت واقعیه نیست، چون اینجا واقعا صحیح نبوده است، واین نمی شود مگر صحت ظاهریه.

جواب سید حکیم از این روایات

اولا این روایات اطلاق ندارد، لذا صحت جماعت را درست نمی کند، زیرا اگر این روایت اطلاق داشت، و می گفت نمازهایی که پشت سراین شخص خوانده اید اگر رکوع زیادی هم کرده بودید، باز صحیح بود«اطلاق از جهت جماعت»  کشف می کردیم،  که نماز ما مع الجماعه صحیح بوده است، و از صحت جماعت، کشف می کردیم  که صحت ظاهریه است. اگر این روایات اطلاق نداشت، صحت جماعت را درست نمی کند، زیرا با اینکه نماز ما فرادی صحیح باشد، هم می سازد. پس فقط صحت نماز استفاه می شود فرادی.

بر فرض اطلاق این روایات: این روایات می گوید که نمازهایی که پشت سر یهودی خوانده اید صحیح است حتی با زیادی رکوع، باز این دلالت ندارد که این نماز جماعت بوده است شاید که زیادی رکوع در اینحال مضر نبوده است، و اینکه زیادی رکوع مضر است محل کلام است، آنکه مسلم است نقص رکوع است، روایت لاتعاد..الا من خمس.. از رکوع، یعنی رکوع نیاوری، اعاده کن، زیادی لا عن عمدٍ، روشن نیست که مبطل باشد، لذا گفته اند که اگر این پنج مورد را لاعن عمد زیادی آوردی احوط اعاده است. بله «من زاد فی المکتوبه» اعاده را با رفع النسیان، حل می کنیم. پس استفاده صحت نماز امام ظاهرا او اعتقادا، انصافا مشکل است.

اضف الی ذلک

اصلا این روایات«کماقال التنقیح» از این مساله«شرط صحت جماعت، صحت ظاهریه است ویا واقعیه؟!» اجنبی است، زیرا شأن این روایات، شأن حدیث لاتعاد است، دومساله اجنبی از هم داریم، یک: شرط اقتدا کردن برای من چیست؟ آیا باید نماز امام را احراز کنم که واقعا صحیح است؟«آیا صحت واقعیه موضوع صحت جماعت است ویا نه صحت ظاهریه واعتقادیه؟»

اگر صحت واقعیه، شرط باشد، رفتن سراغ اصالة الصحة، و استصحاب، واصالة عدم الجنابة، طریق الی حکم واقعیه است. واگر شرط صحة الجماعة، صحت ظاهریه باشد، اگر سراغ این موارد رفتیم، اینها موضوعیت دارد. لذا در کشف خلاف اثر خودش را می گذارد.

کسی نماز جماعت خواند معلوم شد که این  نماز امام باطل بوده است، در بعضی فتوا داده اند که اگر نمازی را که خوانده است همراه خللی نباشد که آن عمدا وسهوا خلل است نمازش صحیح است، بعضی خلل ها عمدی وسهوی مبطل است مثل زیادی رکوع.. الا در نماز جماعت، این صحت واقعیه است..این شخص شرط را صحت واقعیه می داند..

اگر نوشته است که اگر بعد معلوم شد نمازش صحیح است قیدی ندارد مسلکش جواهری است، صحت ظاهری است..

کلام تنقیح: دو مساله وجود دارد.

مساله یکم: شرط اقتدای به امام، این است که نماز امام درحق خودش، صحیح باشد واقعا، در غیر از قرائت، اگر احراز کردی، اقتدا کند والا فلا.

مساله دوم: اگر به حکم ظاهری عمل کردیم، ونماز خواندیم بعد از نماز کشف خلاف شد، اینکه آیا اعاده لازم است یا نه؟ که این روایات، وظیفه را در این قسم معین می کند، که اگر کشف خلاف شده، چه باید بکنید؟ این روایات می گوید که اعاده لازم نیست، درحالیکه محل بحث ما مساله اول است، وروایات ربطی به مساله اول ندارد. ظاهرا تعریض به آقای حکیم است که روایات را در این مساله اول آورده است.

یمکن ان یقال

حق با سید حکیم است، زیرا می توان گفت که این روایات اطلاق دارد، همه نمازهایت  صحیح است، ولو زیادی باشد، پس صحت ظاهریه را کشف می کنیم، لذا از این روایات، حکم مساله را بدست آوردیم، پس روایات به مساله اول هم ربط دارد.

جواب این قول: اولا این روایات اطلاق ندارد، وثانیا اطلاق هم داشته باشد، محل کلام را نمی گیرد.

دلیل سوم برای کفایت صحت ظاهریه

صحت ظاهریه، برای صحت اقتدا کفایت می کند، چون امام استصحاب عدم جنابت دارد، و همانطور که می گویید غسل بر او واجب نیست، همانطور باید بگویید که اقتدا براو مانع ندارد، پس همانطور که استصحاب وجوب غسل را بر می داند، مانعیت اقتدا را هم بر می دارد. زیرا فرقی بین اینها نیست.

جواب این دلیل:

این کلام موهوم است، چون بین اینها فرق است، استصحاب عدم جنابت، برای نفی وجوب غسل، جاری است، زیرا امام جماعت، علم اجمالی دارد که یا خودش جنب است ویا مأموم، اینجا علم اجمالی اثر ندارد، چون به ربطی به ماموم ندارد.

ولی اصالة عدم الجنابة برای اثبات جواز الاقتداء،  جاری نیست، چون به مأموم مربوط است، ماموم نمی تواند بگوید که اصل عدم جنابت است، چون علم اجمالی دارد که یا خودش جنب است،  ویا امام جماعت، نمی تواند اصاله عدم الجنابة جاری کند، چون با اصالة عدم الجنابة در حق خودش، معارض است، اگر هر دو را هم جاری کند، مخالفت قطعیه لازم می آید.

دلیل قائلین به «شرط صحت جماعت، صحت نماز امام است واقعا»

بیان تنقیح ومستمسک(بهترین بیان): ما اطلاقی نداریم که بگوید اقتدا به امام جائز است، چه نمازش ظاهرا صحیح باشد، وچه واقعا.!

اینکه در باب جماعت، اطلاق نداریم، خیلی از مسائل را خراب کرده است، کسی اقتدا کرده است در نماز جماعت، از اول قصد دارد سر دو رکعت فرادی کند، فیه اشکال، بعضی: حتی از وسط نماز قصد فرادی کنی، فیه اشکال، چون اطلاقی نداریم که جائز است اقتدا سواء اینکه قصد عدول باشد ویا نباشد.

از جمله محل کلام، که چون اطلاقی نداریم که نماز امام صحیح باشد ظاهرا او واقعا، لذا باید به قدر متیقن اخذ کنیم،  و قدر متیقن، صحت واقعیه است.