شک دارد که این منی از جنابتی است که اغتسل، ویا از جنابتی است که لم یغتسل، آقای خویی فرمود: باید احتیاط کند هم غسل، وهم وضو بگیرد، مبنای ایشان همان استصحاب کلی قسم رابع است، اگر کسی استصحاب کلی قسم رابع را قبول نداشت می گوید که اینجا معارضه نیست، پس همان استصحاب طهارت جاری می شود، که زمان غسل معین ولی شک در بقاست.
اگراستصحاب کلی قسم رابع را قبول کنیم
یمکن که بگوییم که کلام ایشان درست نیست، به دلیل اطلاق معتبره ابی بصیر.
وسائلالشیعة 2 198 10- باب وجوب الغسل على من وجد المنی
1918- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یُصِیبُ بِثَوْبِهِ مَنِیّاً وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّهُ احْتَلَمَ قَالَ لِیَغْسِلْ مَا وَجَدَ بِثَوْبِهِ وَ لْیَتَوَضَّأ
ظاهر تنقیح: این روایت شامل محل کلام نمی شود، محل کلام را با قاعده باید درست است، زیرا از«ولم یعلم انه احتلم» می فهمیم که این شخص اصل وجود احتلام را نمی داند، از این باب که شاید این منی غیر باشد، ولی درمحل کلام، احتلام به این منی را می داند، ولی نمی داند که اغتسل منه او لم تغتسل.
در مقابل بعضی: این روایت اطلاق دارد، محتلم شده است، ولی نمی داند که جدیدا محتلم شده، یا قبلا محتلم شده است؟ بعید نیست که اطلاق این روایت شامل محل کلام شود، لذا ولو مبنای ایشان را در قسم رابع قبول کنیم، به دلیل نص می گوییم که احتیاط لازم نیست، وضوء کفایت می کند.
اشکال وجواب
لایقال: روایات موثقه، هم اینجا را می گیرد، از خواب بیدار شده، آبی را دیده است ولم یر انه احتلم فی النوم.. محل بحث ما را هم می گیرد که منی دیده است وشک دارد که از احتلام جدید است ویا از قدیم، اینجا را می گیرد.
فانه یقال: اگر نص موثقه در احتلام جدید نباشد، لااقلش ظهور دارد در احتلام جدید، لذا احتلام قدیم را نمی گیرد. چون در روایت دارد که بعد از این انه احتلم فوجد فی ثوبه وعلی فخذه الماء، از اینکه گفته است ماء، اگراز قدیم بود ماء نمی گفت چون خشک می شد.
قال السید «تعاقب حالتین»
2 مسألة إذا علم بجنابة و غسل و لم یعلم السابق منهما وجب علیه الغسل إلا إذا علم زمان الغسل دون الجنابة فیمکن استصحاب الطهارة حینئذ
سه حالت دارد،1- تاره هر دو مجهول التاریخند، نمی داند،کی غسل کرده وکی جنب شود.2-تاره تاریخ غسل را می داند، ولی جنابت را مردد است که قبل از غسل بوده یا بعد؟ 3-تاریخ جنابت را می داند، نمی داند قبلش غسل کرد ویا بعد. در بحث تعاقب حادثین-وارث ومورث می میرند وتاریخ نمی دانیم-، تعاقب حالتین-
اینکه معلوم التاریخ مجرای استصحاب است بحثی نیست، ارکان استصحاب تمام است یقین به حدوث وشک در بقا داریم.
انما الکلام در مجهول التاریخ است آیا مجهول التاریخ جای استصحاب دارد یانه؟
سید حکیم و مشهور: استصحاب را در مجهول التاریخ جاری می دانند.
آخوند: در مجهول التاریخ استصحاب را جاری نمی دانست. لاحتمال النقض الیقین بالیقین.. سید از کسانی است که استصحاب را در مجهول التاریخ جاری نمی داند، لذا تفصیل داده است که در یک صورت غسل لازم نیست، آنجایی که غسل معلوم التاریخ باشد وجنابت مجهول التاریخ باشد استصحاب بقای طهارت جاری است بلا معارض. ولی اگر جنابت معلوم التاریخ شد وغسل مجهول، استصحاب جنابت جاری است.
اگر هردو مجهول باشد بایدنماز مع الطهارت الاشتغال یقینی یستلزم فراغ یقینی که هم غسل وهم وضوء.
مثل آقای خویی که در مجهول التاریخ جاری می داند استصحاب را در هر سه فرض معارضه هست وباید احتیاط کرد.. لذا روی مبنای ایشان در هر سه فرض غسل لازم است علی الاحوط.
قال السید(ج1ص280)
3 مسألة فی الجنابة الدائرة بین شخصین لا یجب الغسل على واحد منهما و الظن کالشک و إن کان الأحوط فیه مراعاة الاحتیاط فلو ظن أحدهما أنه الجنب دون الآخر اغتسل و توضأ إن کان مسبوقا بالأصغر.
منی دیده شده است قطعا هم از این منی هیچ کدام غسل نکرده اند، یک: آیا بر این دو غسل واجب است یا نه؟ چون علم اجمالی دارند .
این در اصول هم گذشت در بحث علم اجمالی در جایی که شیخ انصاری فرموده است که در علم اجمالی باید احتیاط کرد رسیده است به مواردی که از نص وفتوای علما بدست می آید که علم اجمالی لزوم احتیاط ندارد، مثالهایی زده است از جمله همین مثال.
شرط تاثیر علم اجمالی
علم اجمالی وقتی موثر است که تعلق بگیرد به تکلیفِ متوجه به این عالم اجمالی، مراد از علم به تکلیف این است که باید تکلیف متوجه به عالم باشد، ولی اگر تکلیفی است که یا متوجه به من است ویا به غیر، اینجا من علم اجمالی به تکلیف ندارم، لذا در واجدی المنی فی الثوب المشترک، کل واحد منهما علم اجمالی به تکلیف ندارند، شاید مال دیگری باشد. بله علم دارد که یا بر او غسل واجب است ویا بردیگری.
نعم: علم به تکلیف در بعض صور
می توانیم علم به تکلیف درست کنیم در بعضی ازصور، مثلا این واجدی المنی یکی برادر بزرگتر است ویکی کوچکتر واین کوچکتر فقط اوامر بزرگتر را امتثال می کند، دون العکس. در اینجا باید برادر بزرگتر، غسل کند، چون بزرگتر علم به توجه تکلیفی پیدا می کند، زیرا الان یقین دارد که یا غسل بر من واجب است ویا حرام است، که برادرم را امر کنم وارد مسجد شود.(چون تسبیب به حرام است) استیجاری که آقای حکیم مثال زده است تسبیب به حرام نیست. لذا مثال را عوض کردیم.
اگر اول علم اجمالی پیدا کرد که از من است، یا از او؟ بعد علم اجمالی پیدا کرد که یا بر من غسل واجب است ویا امر او حرام است، باید از یکی اجتناب کند.چون یک طرف از ابتلا خارج شد.