سید درفرع ثالث
یقین منی، ولی آیا از جنابتی است که غسل کرده، ویا از جنابت حادثه است که غسل نکرده است؟
سید: غسل واجب نیست..وان کان احوط مستحبا، غسل است، ظاهرا استصحاب عدم جنابت جدیده کرده، وبقای طهارت کبیره را ...شک دارد که طهارت به جنابت جدید از بین رفت یا نه استصحاب می گوید که باقیست.
شبهه تعاقب حالتین
صاحب جواهر شبهه تعاقب حالتین را مطرح وجواب داده است، تعاقب حالتین در بحث اصول هم آمده که شک در تقدم وتأخر داریم. می داند که طهارتی وحدثی داشته ولی نمی داند که اول طهارت بوده وبعد حدث، که الان محدث است، وبرعکس که الان طاهر است؟ معمولا در تعاقب حالتین، قائل به وجوب احتیاطند، در اینجا هم وضوء بگیرد وهم غسل کند.
شبهه: این فرع هم داخل در تعاقب حالتین است، دو حالت داریم، یک: جنابت به منی خارج شده از این شخص، ودو: حالت طهارت، که غسلی که از او سر زده است، شک دارد که آیا این جنابت قبل از غسل بوده است که الان متطهر است ویا برعکس که محدث است، فالاحوط هو الجمع.
جواب صاحب جواهر
اینجا از باب تعاقب حالتین متضادتین نیست، در تعاقب حالتین متضادتین یقین داریم به حدوث دو حالت، نمی دانیم کدام یک مقدم است وکدام یک موخر ولی در اینجا یقین به حدوث دو حالت نداریم، شاید جنابتی که به این منی حادث شده است همانی است که قبل از غسل بوده است وبه غسل مرتفع شده است. لذا به دو سبب یقین نداریم، فقط شک در حدوث جنابت جدید داریم.
یعنی یک متقین داریم ویک مشکوک، مشکوک جنابت جدید است به منی خارج شده، در اینجا اصل عدم جنابت جدید است. اینجا استصحابها تعارض نمی کنند، یکی استصحاب می گوید که طهارت باقی است ویکی می گوید که جنابت جدید حادث نشده است. پس در این مساله غسل واجب نیست.برخلاف آن مساله که احتیاط کرده اند.
آقای حکیم
درست است که این دومساله فرق دارند، آنجا یقین به دوسبب داریم ولی اینجا یکی مشکوک است. ولکن از نظر تعارض استصحابین که مهم است فرق نمی کند همانطور که درتعاقب حالتین استصحابها تعارض دارند اینجا هم تعارض است، نتیجه حکم به احتیاط دارند. چون اینجا هم دو متیقن داریم ودو مشکوک.. یقین داریم به طهارت زمان غسل، و شک داریم که حدوث باقی است، لاتنقض می گوید که باقی است، همچنین در طرف جنابت یقین داریم به خروج این منی«که اشاره می کنیم آن زمانی که خارج شد» جنابت دارم، بعد شک می کنم که آیا همان جنابت حین القطره زال اگر قبل از غسل بوده است ویا بقی اگر بعد از غسل بوده است.وارکان استصحاب تمام است که تعارض می کنند تساقط می کنند باید احتیاط کنید.
بله یک فرق بین دو مساله هست وما از زاویه آن فرق است که فرق می گذاریم بین این دو مساله، نه جهت تعارض اصول.وآن فرق این است که در تعاقب حادثین وحالتین یک بحثی است که تاره کلیهما مجهول التاریخ است نه حدیث.. وتاره طهارت مجهول التاریخ وحدث معلوم وبالعکس.. آیا مجهول التاریخ هم استصحاب دارد یا نه در معلوم التاریخ که دارد.
مشهور دارد.. حکیم ویزدی و.. در مجهول التاریخ استحصاب مجال ندارد وآخوند هم م یگوید.
حکیم فرموده است که فرق محل کلام با توارد حالیتین این سات که مقدمه اولی .در تعاقب حالتین چون دو سبب است ممکن است که هر دو سببب مجهول التاریخ باشد هرد و مجهول و... که سه صورت دارد.. ولی در مقام چون سببها تکرر ندارد یکی یقینی است ویکی مشکوک است اینجا معنی ندارد که بگوییم که هر دو مجهول التاریخ است، چون سبب دوم اصل وجودش مشکوک است.لذا مجهول التاریخ معنی ندارد.غسل هم که معلوم التاریخ است، فرض بحث است.. غسل می شود معلوم التاریخ وطرف جنابت محتمله می شود مجهول التاریخ،
مقدمه دوم وجون ما در مجهول التاریخ اصل را جاری نمی داینم، پس در این مساله همیشه استصحاب جنابت جاری می شود وچون تاریخش مجهول است جاری نمی شود.
غسل معلوم التاریخ است وجنابت مجهول التاریخ است، چون جنابت مردد است.. قبل از غسل بوده است ویا بعد..
سید هم که فرموده است کهغسل لازم نیست از باب استصحاب معلوم التاریخ است ومعارض هم ندارد.
این کلام حکیم
تنقحی این معارضه را فرموده است که ما در مجهول التاریخ استحاب را جاری می دانیم وچون جاری می دانیم استصحاب طهارتی که در زمان غسل محقق شدهاست معارض ه می کند با استحبا جنابتی که در زمان خروج منی بوده است تعارض وتساقط وطهارت را احراز نکرده ایم باید احتیاط کنیم هم ووضوو هم غسل.
در تعلیقه تنها در عروه به کلام سید تعلیقه زده است احتیاط باید لتعارض الاستصحابین.
این کلام تنقیح در تنقیح اشاره کرده است به یک مساله اصولیه در اصول معروف ومشهور در استصحاب کلی سه قسم است..
یک استصحاب کلی که در ضمن شخص محقق است، زید در خانه بود یقینا انسان بود شک دارد که زید رفته است یا نه پس استصحاب می کنم کلی انسان را..هم این را قبول دراند.
استصحاب کلی قسم ثانی این است که یقین داریم به جامع که مردد است بین القصیر والطویل که اگر قصیر بوده است قطعا مرتفع شده است، واگر طویل بوده است علم ببقائه.مثالش بلل مشتبه بین البول والمنی.. یقین دارد که یک چیزی خارج شد نجس هم بود نمی داند بول است که وضو فقط ویا منی است غسل باشد.. بعد وضو گرفت شک دارد در بقای کلی .. کلی حدث را یقین دارد.نمازنمی تواند بخواند وبه قرآن نمی تواند دست بزند ولی به مسجد می تواند برود چون احراز جنابت نکرده است.
قسم ثالث یقین به تحقق کلی فی ضمن فرد ویقین داریم که فرد مرتفع شد..یقین دارم که کلی اسنان در ضمن زید محقق شد یقین دارم که زید رفت شک دارم که عمرو آمد مقارن رفتن ویا نه..شک داریم کلی انسان درخانه را .. علما فرموده اند که کلی قسم ثالث جاری نیست، چون شک در آمدن مقارن شک در حدوث است..
در مصباح وتنقیح فرموده است که یک قسم چهارم کلی را اختراع کردیم، اسمش را کلی قسم رابع است مثال در کلی قسم رابع کلی را یقین دارد مردد است بین آنی که علم تفصیلی به وجودش وارتفاعش داشت، وبین یک شئ دیگری که اصل وجودش را نمی دانم، به کلی جنابت حین خروج این منی .. نمی داند این کلی همان جنابتی است که زمان غسل داشت تفصیلا وارتفع تفصیلا ویا این کلی یک جنابت دیگری است که بعدا حادث شده است ویان با کلی قسم ثانی وثالث فرق دارد. واین کلی قسم رابع جاری است.
این کلی قسم رابع با ثانی فرق دارد
در کلی قسم ثانی علم داشتیم به جامعی که مردد بود بین قصیری که قدارتفع .. ولی قصیر را یقین نداشتیم شاید منی باشد که اگر بود ارتفع ولی در اینجا اگر این جنابت به این منی اگر آن جنابت سابقه باشد یقین دارم آن جنابت سابقه را، ومعلوم بالتفصیل است که با غسل مرتفع شد...اینجا آن قصیر را علم دارم که تحقق .
با استصحاب قسم ثالث هم فرق دارد در ثالث یقین داریم به ارتفاع کلی در ضمن فردی، الان این جنابت را نی دانم که محقق شده است به آن جنابت قبل از غسل، اینجا اصل تحقق این جنابت را در ضمن آن فرد قبل از غسل نمی دانم،
ولی استحصاب جاری است ، فرموده است که قوام استصحاب به یقین به ثبوت است وشک در بقاء، لاتنقض الیقین بالشک فی البقاء .. هردو رکن اینجا محقق است، الان یقین دارم به حدوثجنابت حین خروج این منی، وقتی که این منی خارج شد،( فرد است)صار جنبا شک دارم که همان جنابتی که با این منی آمده است باقی است اگر این منی بعد از غسل باشد، اگر این باشد همان جنابتی را که آورده است همان باقی است ویا اینکه جنابتی را که منی آورده ست قبل از غسل بوده است لذا غسل او را زائل کرده است.همان را بگو هنوز هم هست وباقی است.. اسصتحاب جنابت می گوید که جنابت باقی وطهارت طهارت باقی است تعارض می کند قاعده اشتغال می گوید که شرط نماز طهارت است باید احراز کنید، به جمع بین وضو وغسل.
در ذهنم این است که حکیم در ذهنش قسم ثانی بوده است، واشکالی هم نکرده است وگفته است که جاری است در حالیکمه این استصحاب قسم رابع است فقط کلام در این است که آیا این استصحاب رابع جاری است ام لا
در ذهن ما این است که لاتنقض اطلاق اینطور یقین وشکهای پیچ دار را نمی گیرد.