تنقیح در اینجا به اطلاقات ادخله، واولجه تمسک نکرده، ولی درجای دیگر به اینها تمسک کرده، مثلا فرموده زنا مطلقا حد دارد چه قبلا وچه دبرا.
در صحیحه حلبی، مادون الفرج، بود، معنایش یعنی پائینتر از فرج که تفخیض می شود، به معنای غیر از فرج که دبر باشد نیست، زیرا غیر از فرج تفخیض را هم شامل می شود، و احتمال اینکه مادون الفرج، به معنای پائینتر باشد، صاف تر است، زیرا کثیرًامّا در روایات مادون به معنای پائین، بکاررفته است، مثل دون الاربعین، زکات ندارد،.. واستعمال دون به معنای سوی کم است، لذا صحیحه حلبی دلالت ندارد.
اما مفهوم اذا التقی الختانان، وجب الغسل
صاحب جواهر به این مفهوم اذا التقی، در باب بهائم استدلال می کند، که دخول به بهیمه غسل ندارد، از باب ذکر غالب است.
ذکر غالب مال مفهوم وصف است ولی در شرط غالب معنی ندارد .
علامه در مختلف: اما الاخبار المتضمنه لایجابه.. علی انهم یوجبون الغسل بالایلاج فی فرج البهیمه..فقد عملوا بخلاف ظاهر این خبر..ظاهر خبر را قبول دارد که مفهوم دارد ولی علما به خلاف آن عمل کرده اند، اذا لم یلتق لایجب پس فی الدبر لایجب! روایتی است از درست بن ابی منصور نقل شده است.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج1 ؛ ص453
1139-[1] کِتَابُ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ، عَنْ عَمْرٍو الْوَاسِطِیِّ أَبِی خَالِدٍ وَ کَانَ زَیْدِیّاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا یُوجِبُ الْغُسْلَ إِلَّا الْتِقَاءُ الْخِتَانَیْنِ وَ هُوَ تَغَیُّبُ الْحَشَفَةِ.
اینکه کتاب درست بن ابی منصور به دست مرحوم نوری رسیده است همان نسخه ای است که سند صحیح است و یا نه در طول زمان آن نیست عوض شده، لذا جای اشتباه و دستکاری و.. دارد لذا نمی شود اطمینان پیدا کرد که این همان کتابی است که به دست شیخ صدوق رسیده است.
فقط روایات ادخله اطلاق دارد، که موضوع را منحصر به التقای ختانین می کند، لذا ما از این انحصار نسبت به انزال، دست بر می داریم، غسل واجب می شودبه نحو انزال او التقای ختانین که دو مفهوم پیدا می کنیم.
گفتیم که این روایات در مقام انحصار نیست، نمی خواهد بگوید که منحصرا التقای ختانین موضوع است بلکه می گوید که التقای ختانینی موضوع است، که کمتر را می خواهد نفی کند وبگوید که بیشتر لازم نیست، لذا لایجب الغسل، خصوصا آن روایاتی که الا نداشت.
اگر کسی گفت که روایات ظهور در انحصار دارد، بحث مشکل می شود باید روایات ادخل را تخصیص بزند.
لازم نیست که موضوع را احراز کنیم، همین که حصر را احراز نکنیم اطلاق ادخله می گوید که سوا کان فی الدبر والقبل.
جواهر: در مراسم است که اذا غیب الختانان.. معلوم است که وطی در دبر را موجب غسل نمی داند، که استظهار حصر کرده اند. که مطلب را باز این مشکل می کند.
سید عروه«عروه ج1ص279»
.. من غیر فرق بین الواطئ و الموطوء و الرجل و المرأة و الصغیر و الکبیر و الحی و المیت و الاختیار و الاضطرار فی النوم أو الیقظة..
بعد از این سید فرموده است که فرقی بین مذکر ومونث نیست، وطی فی دبر المذکر هم فرموده است که موجب غسل است.
صاحب شرائع:
سید مرتضی دلیل وجوب غسل را اجماع مرکب دانسته است ولم یثبت، و اجماع را نتوانستیم به ثبوت برسانیم، مثل اینکه نزد محقق اجماع گیر داشته است، مثل اینکه در مونث را قبول دارد که غسل دارد.
ظاهر کلام سید مرتضی«اجماع مسلمین وضرورت دین» مذکر وموئث و... همه را گفته است.
لعل توسعه سید را اجتهادی دانسته است، وثابت نیست چنانچه بعضی گفته اند که این اجماع سید در اینجا اجتهادی و حدسی است، یعنی چون علما گفته اند که فی الفرج غسلٌ، سید از این استفاده کرده که اجماع داریم.
استاد: در ذهن ما این است که عبارت سید اینجا با این شدتی که دارد با حدسی بودن سازگاری ندارد، صاحب شرایع گفته، مراد سید از اجماع مرکب، یعنی هر کسی که در قُبُل گفته غسل دارد، در دبر هم گفته است.
جواب: این اجماع بسیط است نه مرکب، اجماع مرکب در جایی است که دو گروه در حکمی اختلاف دارند، ونسبت به حکم ثالث، اجماع دارند، که اینجا نیست، اگر این اجماعات اطمینان پیدا کرد که هیچ والا باید به ادله مراجعه کنیم.
ادله وجوب غسل لوطی فی دبر المذکر:
صاحب جواهر: دلیل ما بعد از شهرت، بعضی از اطلاقات است، اذا ادخله واذا اولجه.. که هم مذکر را شامل می شود وهم مونث را.
جواب: این دلیل علیل است چون این مطلقات، در رجل ومرأه است، ورجل با رجل را نمی گیرد، متی یجب الغسل علی المراة..
دلیل دوم:کلما وجب الحد وجب الغسل، که قاعده ملازمه است اینجا هم حد واجب است کسی لواط کند حد دارد پس وجب الغسل..وقتی که حد واجب شد به طریق اولی .
جواب: این هم مثل دلیل یکم، مردود است، چون این روایات قاعده ملازمه هم مربوط به زن ومرد است شامل محل کلام نیست.
دلیل سوم: روایت خاصه: در باب 17از ابواب نکاح محرم
وسائل الشیعة ؛ ج20 ؛ ص329
25744- 1-[2] مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ جَامَعَ غُلَاماً جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ جُنُباً لَا یُنَقِّیهِ مَاءُ الدُّنْیَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِیراً ثُمَّ قَالَ إِنَّ الذَّکَرَ یَرْکَبُ الذَّکَرَ فَیَهْتَزُّ الْعَرْشُ لِذَلِکَ الْحَدِیثَ.
قدر متیقن«من جامع غلاما» همان عمل وطی است، جامع در مادون الفرج هم اطلاق می شد، از این روایت استفاده می شود که وطی فی المذکر جنابت می آورد و آیه قرآن که ان کنتم جنبا.. غسل دارد.
جواب: این روایتِ فقه نیست، بلکه روایت موعظه است، جنابتی را بحث می کنیم که با ماء دنیا«غسل» از بین می برد، لذا ربطی به بحث ما ندارد، اگر کسی به این موارد اعتماد داشت، وجب الغسل، والا باید احتیاط کرد.
من جامع غلاما، مخصوص کسی است که به واسطه توبه، ویا حد، تطهیر نشده است.